[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهرهگیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کردهاند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر بردهاند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بستهاند ، در دیده نمىآرند . و جز از آنچه از آن مىترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]
نوشته شده توسط: روح الامین
آنکه می گفت ز یک گل نشود فصل بهار
چه خبر داشت که همچون تو گلی می روید
اگر چه رند و خراب و گدای خانه بدوشم
گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم
شهریار
گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده کرد و دل زدستانم ربودتا که بر خود آمدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بودجای پایش روی دل جا مانده بود
یکشنبه 103 اردیبهشت 30
امروز: 12 بازدید
دیروز: بازدید
فهرست
[خـانه]
[ RSS ]
[شناسنامه]
[پست الکترونیــک]
[ورود به بخش مدیریت]
پیوندهای روزانه
آشنایی با من
لوگوی خودم
تبلیغات
حضور و غیاب
یــــاهـو
آرشیو
اشتراک
مکمل وبلاگ
تعداد 114076 بازدید