سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پشیمان ترین مردم هنگام مرگ، دانشمندان بی کردارند . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط: روح الامین

نیایش سه شنبه 86 بهمن 23 2:36 عصر

 

لطفا تا آخر را بخوانید!

نیایش

خداوندا صدایم را می شنوی؟

صدای این بنده کوچکت که امروز مهمان توست.

گفتی بیا

آمدم و اکنون به امید کرمت

پشت در خانه ات ایستاده ام

خداوندا ..... صدایم را می شنوی؟

پنچره اتاقت را لحظه ای بگشای

ببین که چگونه از سر ناتوانی التماست می کنم

چگونه مشتاق دیدنت هستم.

چگونه سر در گریبان تنهایی فرو بردم

بار خدایا ....

هر صبح به نوازش های تو از خواب برمیخیزم

و با لبخندت از خانه بیرون می آیم

با شوق دیدنت لحظات را طی می کنم

و با لالایی های شبانه ات به خواب می روم

آسوده و مطمئن که باز تو در کنارم هستی

و مهربانانه من خوابیده را می نگری

بزرگوارا....

چه گسترده است خوان کرمت

و چه بسیارند گدایانی چون من

نشسته در کنار سفره مرحمتت

به امید لطف و بخشش تو

تو عزیزی که هیچ گاه نا امیدمان نکردی

تو خدایی که همیشه با لبخند شیرین و روی گشاده ات

مرا پذیرفته ای و آرامش و جر‌ات را به من داده ای

که حریص تر از روز پیش دست طلب پیش آرم

و بیشتر خواهم....

و باز تویی که هرگز مرا از در خانه ات نمی رانی

خدایا .....

چه بسیار است گناهانم و چه رو سیاهم در پیشگاهت

چه دروغ ها که نگفتم

چه خطاها که نکردم

و با این همه جرم و گناه

باز خود را با تمام پر رویی بر حق نشان دادم.

و باز تویی ....

و باز بخشندگی توست که مرا به در خانه ات می کشاند.

چه بگویم ای عزیز

چگونه از تو بخواهم مرا با تمام گناهانم قبول کنی

و با این همه گناه

چگونه بی شرمانه انتظار بخشش تو را داشته باشم

زمانی که به درگاهت می آیم

این تو هستی

این دست نوازش های توست که بر سرم فرود می آید

و عیبم را می پوشاند

دلم را آرام می کنم و قلبم را جلا می دهد

تنها تو می توانی بگویی: باز آی

صد بار اگر توبه شکستی باز آی

امروز آمدم به درگاهت

برای هزارمین توبه ی شکسته ام

تا سر به خاک آستانت بسایم

دستت ببوسم

اشک ریزم تا گناهم ببخشی

تا توبه ام قبول کنی

تا خطایم بپذیری

امروز آمدم به درگاهت تا شکرت گویم

با تمام وجودم

با همه نفسم

با هر تپش قلبم

با هر گریه ی اشکم

شاکرت باشم

برای لحظه لحظه ی زندگی ام

برای نگاه و مرحمتت

برای اخم و چشم غره ات

دست پیش آرم

باز بخواهم

باز گدایی کنم

تو خود می دانی هر آنچه در درونم هست .

تو خود آگاهی بر تمام افکارم.

حال از تو می خواهم باز مرا بپذیری

و دست در جیب خود فرو کنی و با کرمت به من عطا کنی

هر آنچه خود می خواهی هر آنچه خود مقدر می فرمایی

و هر آنچه خود لایقم می دانی.

 

امروز آمده ام به درگاهت ...

تا مرادم ندهی نروم

تا نبخشیدیم نروم

تا نبینمت نروم

تا نبوسمت نروم

امروز آمدم به درگاهت ....

پاک و خالص

مرا بپذیر

ای عزیزترین کسم

ای همیشه همراه و هم نفسم

یا حق

 

نویسنده : غریبه ای  آشناتر از صد آشنا

               تجلی سوره عصر برای دل کم صبر من

این درد و دلی ست که مسافر خانه خدا با خودش برد و پشت در خونش براش خوند. این نیایش متبرکه به حجرالاسود و خاک پای زائرین خانه خدا

نظر فراموش نشه!


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست...
آقام نیومد دوباره ...
بعد از مدت ها بازگشت...
شعر حضرت زهرا (س)
[عناوین آرشیوشده]

شنبه 04 فروردین 30

امروز: 4 بازدید

دیروز: بازدید

فهرست

[خـانه]

[ RSS ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

پیوندهای روزانه

***لحظه لحظه ام برای تو*** [153]
هئیت قمر بنی هاشم (ع) ساری [191]
زیباتر از باران [111]
شبهای بیقراری [302]
غلام درگه ارباب بی کفنم [213]
سایت هیئت فاطمیون استان قم [131]
دل نوشته های یک کودک فهیم [291]
هیأت بیت العبّاس (ع) ساری [56]
هیئت محبان قمر بنی هاشم‏(ع) سمنان [145]
[آرشیو(9)]

آشنایی با من

ویران شود این شهر که میخانه ندارد

لوگوی خودم

ویران شود این شهر که میخانه ندارد

تبلیغات

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

حضور و غیاب

یــــاهـو

آرشیو

پیمونه[35] . عشق[2] . همه چی . سکس . سیاست . شیر مرغ . طنز .

آرشیو

پیمونه های کهنه
بهار 1387
زمستان 1386

اشتراک

 

مکمل وبلاگ

تعداد 119203 بازدید